.: مـنـیـت :.

رهایی از حصار منیت

.: مـنـیـت :.

رهایی از حصار منیت

بجو و بدان، بسنج و بران

مقصد کجاست؟ راه های شناخت مقصد چیست و برای تغییر باید چه ابزاری را بکار گیریم؟



   در پست قبل تصمیم به آن گرفتیم که عزم خویش را به جهت خروج از هر بند و حصاری ،پیوسته و وابسته به منیت جزم کرده، و برای رها شدن از هر آنچه انسان را از صفات والای خویش دور می سازد، تصمیم به خوب بودن گرفتیم. اما همانطور که در دو پست گذشته عرض کردم آنچه انسان را از سایر جانداران متمایز میکند، قوه ی یادگیری، تحلیل و اعمال هر آنچه تمایل به انجام آن دارد می باشد. غریزه تنها بخش بسیار ناچیزی از صفات انسان را تشکیل می دهد و انسان بدون در نظر گرفتن قوانین وراثت در شکل گیری خلقیات آدمی، بخش اعظم خلقیات و صفات روحی خویش را یا تحت تأثیر تغییرات و فراز و نشیب های زندگی خویش در بر دارد و یا خود نقش مستقیمی در وصله ی آن صفات به جامه ی خلقیات خود داشته.

   از مصادیق عامل اول، یعنی تأثیر محیط و شرایط زندگی بر خلقیات، می توان به جو حاکم بر محیط خانواده، بستر تربیتی جامعه ای که انسان در آن به بلوغ فکری و جسمی رسیده و محیطی که انسان به ناچار یا بالاختیار بعلل مختلف نظیر محیط اشتغال، تحصیل و موارد مشابه با آن خو گرفته، اشاره نمود. و از جمله مصادیق عامل دوم می توان برداشت های شخصی فرد جهت انتخاب نوع برخورد با هنجارهای متفاوتی که در طول زندگی خویش با آن دست و پنجه نرم کرده اشاره نمود. به عنوان مثال نوع رفتار با همسر به جهت غلبه بر وی(!)، نوع برخورد با فرزند به جهت تربیت مناسب (البته از نظر شخص نوعی)، نوع برخورد با کارمندان یا همکاران در محیط کار به جهت اعلان خط قرمزها در ایجاد روابط فی ما بین و موارد مشابه.

   اما شاید این سوال مطرح شود که چرا عوامل وراثتی را مورد بررسی قرار نمی دهیم و آنرا کنار گذاشته ایم!؟ ما سعی بر آن داریم که به بررسی عواملی که انسان در شکل گیری و تقویت قوای غلبه ی آنها به خود، نقش مستقیمی داشته بپردازیم. به عنوان مثال هیچ کس دروغگویی، تهمت، غیبت و مسائل مشابه را بطور مستقیم و ذاتی از کسی به ارث نمی برد و این خلقیات بصورت عادت در فرد خود نمایی میکند و نباید اینگونه تصور شود که شخص همانند پدر خویش دروغگو است، بلکه آنچه در ایجاد این صفت در فرد نقش غالب و بسزا داشته، تربیت شخص در جوار پدری دروغگو می باشد و عوامل وراثتی نقش کمتری در این میان ایفا میکند! لذا ما سعی بر آن داریم تا آنچه را که انسان نقش مستقیم در شکل گیری آن حتی در قالب عادت داشته را مورد بررسی قرار داده و سعی در تغییر آن داشته باشیم و احتمال وجود عوامل وراثتی در تربیت انسان را در نظر نمیگیرم1.

   به هر صورت بنده عقیده دارم با وجود دشواری های بسیاری که انسان در راه ترک و طرد خلق و خوی نکوهیده ی خویش پیش رو دارد، از توانایی تغییر تحت هر شرایطی (هرچند بسیار کم) برخوردار است.

   نکته ی بسیار مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که ما تنها مسئول تغییر در رفتار خویش نیستیم، بلکه باید در صورت لزوم بستری را با قدرت عمل و اراده ی پشتیبانی شده از سمت هدف والای خود، مهیا کنیم که بتوانیم در آن بزرگترین قدم ها و احسن ترین نتایج را بدست آوریم چرا که زمینه ی بسیاری از تغییرات ما، منوط به تغییر بستری ست که در آن در حال تغییر هستیم. به عنوان مثال اگر قصد به ترک عادتی چون سیگار کشیدن دارید نباید تنها به این فکر کنید که تنها شخص شما بدون در نظر گرفتن محیطی که در آن زندگی میکنید عامل ترک سیگار هستید. نباید فراموش کرد، عاملی که ماهیتی به نام عادت را در انسان تقویت می کند تنها خود انسان نیست، بلکه محیط زندگی و عواملی که شخص را مستقیم و غیر مستقیم تحت تأثیر قرار می دهد، نقش بسیار مهمی در شکل گیری عادات و خلقیات فرد ایفا می کند. لذا باید به فکر تغییر محیط نیز باشیم. به عنوان مثال اگر اراده ی ترک عادات بد در میان دوستانی که با آن عادت خو گرفته اند را نداریم، باید با ترک آن محفل دوستانه، زمینه را جهت ترک عادات و خلقیات منفی مهیا کنیم. شاید در نگاه اول مقداری سخت گیرانه به نظر رسد اما دو راه بیشتر نداریم، یا با اراده ی قوی در محفل دوستانه خواهیم ماند و تن به ارتکاب مجدد عادت بد نخواهیم داد یا باید ترک محفل کنیم!

اما همانطور که از نام این پست می توان فهمید، اولین قدم در تغییر، چگونگی شناخت خوب و بد برای تغییر و راندن عادات نکوهیده از روح آدمیست. بجو و بدان، بسنج و بران. در وهله ی اول ما وظیفه داریم با ابزارهایی که در اختیار داریم در پی آن باشیم که بدانیم بد و خوب، خیر و شر و درست و نادرست چیست و آیا در منظر همه خوب، خوب مطلق و بد، بد مطلق است یا خیر خوبی و بدی ممکن است تحت شرایطی تعاریفی عکس با آنچه ما میپنداریم ارائه دهند! و در مرحله ی بعد ما وظیفه داریم آنچه را که به عنوان بد، شر و نادرست شناسایی و از بین موارد قابل بررسی، استنتاج کرده ایم، از خویش برانیم.

   به صورت منطقی هر تغییر دارای مبدأ و مقصدی مشخص است و آنچه مسلم است این است که ما باید بدانیم از وضعیت فعلی که در آن قرار داریم، توسط چه ابزار و با چه دیدگاه و عقیده ای باید به سرمنزل مقصود برسیم؟ چگونه باید خلقیات و عادات را طبقه بندی کرده، دسته ای را تکریم و دسته ی دیگر را تحریم کنیم! آیا باید عاداتی چون خشم و غرور را ریشه کن کرده یا خیر به نتیجه خواهیم رسید که خشم و غرور نیز گاهی اوقات حلال مشکلات هستند؟ مهربانی و گذشت در همه حال مفید یا خیر در برخی موارد زمینه ساز سوء استفاده های جبران ناپذیرند؟ آنچه ما باید بدانیم آن است که خوب چیست و خوبی کدام است و در طرف مقابل بد چیست و بدی کدام است؟

   کم هزینه ترین و مطمئن ترین و البته پیچیده ترین ابزاری که ما به جهت کسب آگاهی در تعریف تعابیر خوبی و بدی در دست داریم قوه ی استدلال و سنجش عقل است. میتوان برخورد افراد با یکدیگر و برخورد افراد با شخص خودمان را مورد بررسی قرار داده و در حالات مختلف اینگونه استنتاج کنیم که آیا خُلق X همواره خیر بوده یا خیر در گاهی اوقات زمینه ساز عوامل شر گشته و بلعکس. عجله نکنید و زود دفتر تحلیل را با قضاوت قاطع نبندید! بزرگترین وظیفه ی ما شناخت مقصد، شناخت ابزار حرکت و حرکت به سمت تغییر است و همین شناخت ابزار، نتایج قابل توجهی خواهد داشت که شما را شگفت زده خواهد کرد. نیازی نیست با مشاهده ی چندین برخورد نتیجه را اعلام نموده و دفتر مقایسات و تحلیل های خود را ببندید. آهسته و پیوسته در صدد اثبات بهترین خلق و خوی مورد نظر باشید.

   دومین ابزار و به بیانی قدرتمندترین ابزار که میتوانیم از آن به جهت شناخت واقعی مفهوم خلقیات استفاده کنیم، مطالعه است که البته قوا دهنده و عامل دقت ابزار اول نیز می باشد. این ابزار هرچند هزینه بر، اما قدرتمندترین ابزار در دستان ماست. با مطالعه، شما توانایی تحلیل، مقایسه و نقد نظرات دیگران در وصف خلقیات را داشته و علاوه بر آشنایی با نظرات افراد متخصص، میتوانید سطح آگاهی و دانسته های خود را بالا برده و بهترین را انتخاب کنید. در این میان افرادی که معتقد به ادیان و مکاتب مختلف هستند دستورات خداوندگار، روحانیون مکتب و یا شخصیت های متخصص اخلاقی مورد تأیید خود را سرلوحه قرار داده و گفتار و رفتار آنان را سرلوحه ی خویش قرار میدهند. به هر صورت آنچه مهم است شناخت خوبی ها و بدی هاست و آنچه مورد اعتقاد خواننده می باشد چندان مطرح نیست.

   اما این دو ابزار خود نیاز به تشریح و تفسیر بسیار دارند که عقل چیست و استدلال صحیح و بی غرض چگونه انجام میپذیرد؟ مطالعه ی چه منابعی مفید و باید برای شناخت خوبی ها و بدی ها چه منابعی را مورد مطالعه قرار داد؛ که در پست های آینده به بیان آنها خواهیم پرداخت...


پی نوشت ها پی نوشت ها:

[۱]^- می توان پذیرفت که انسان ذاتاً دارای صفاتی چون طمع، تکبر و ... می باشد که قرآن بارها به این خصلت های ذاتی بشری اشاره نموده که در آینده به بحث در این مورد خواهیم پرداخت. مطلبی که انکار نشدنی ست، این است که قرآن و دیگر کتب مذهبی، سهم بسیار بزرگی در تشریح و بیان خلقیات نکوهیده دارند که بدون شک می توان با تشریح و تفسیر آن خلقیات، راه را برای رسیدن به مقصد هموارتر نمود و بنده نیز مطالب را از بیان آیات قرآن و کتب مشابه در این مورد بی نیاز نمی بینم.

نظرات 13 + ارسال نظر

به جنبش اجتماعی منتقدان شبکه فارسی 1 بپیوندید. همانطور که می دانید شبکه فارسی زبان فارسی1 از مهرماه سال گذشته آغاز به کار کرد اما به نظر می رسد این شبکه در ظاهر سرگرمی به شدت به دنبال ضربه زدن به ساختار مستحکم خانواده های ایرانی است و این در حالیست که مسئولان مروبطه در خواب هستند. ما در وبلاگ پشت پرده فارسی1 بدنبال آگاه کردن ایرانیان عزیز نسبت به خطرات این شبکه برای خانواده ها هستیم. آماده تبادل لینک و درج مطالب شما در نقد این شبکه هستیم.

[ بدون نام ] 1 تیر 1389 ساعت 22:27

مطالبی که توی این پست نوشتید هم مثل پست های قبلی جالبه اما میشه بگید چطور شد که به این طرز تفکر رسیدید و دوست دارید بقیه رو هم راهنمایی کنید.

درود دوست گرامی
اینکه چطور شد به این طرز تفکر رسیدم مبحثی بسیار طولانی رو میطلبه. اما بطور خلاصه عرض کنم، به عقیده ی من تفاوت انسان با دیگر جانداران در اینه که انسان این توانایی رو داره که پا از فرش کنده و به عرش برسه و تا هنگامی که انسانی با خود نیت نکنه که در حد و اندازه های خودش بهترین باشه، به نظر من با دیگر جانداران تفاوتی نخواهد داشت. انسان دارای اختیار عمله و میتونه بسته به عملی که مرتکب میشه پیشرفت یا پسرفت کنه. این پیشرفت ها و پسرفت ها از دو دیدگاه دنیوی و اخروی مورد بررسیه که حتی اگر دیدگاه اخروی اون مورد نظر و قبول ما نباشه، با قدم گذاشتن در مسیر پیشرفت میتونیم در همین دنیا صاحب کرامت، احترام، امنیت، آسودگی و آرامش خاطر و روان بیشتری باشیم و دیگران رو هم از این آرامش و امنیت بهره مند کنیم و در یک جمله آنطور باشیم که باید باشیم و میخواهیم باشیم. زمانی به عقیده ی من دنیای فعلی ارزشی برای زندگی نداشت و مرگ رو بهترین فرجام برای زندگی تصور میکردم اما دیدگاهم تغییر کرد. به این سو که انسان میتونه باشه، پیشرفت کنه، آنطور که میل داره زندگی کنه و مادامی که زنده ست و جان در بدن داره در خدمت همنوع خودش باشه تا به آرامش روحی که در اغلب اوقات زندگی خودش از اون محروم بوده دست پیدا کنه. برای من ارزشمند ترین و لذت بخش ترین آرامش دنیوی در اینه که از توانایی های خودم برای کمک به همنوع خودم بهره ببرم و از رضایت همنوع، به آرامش برسم.
اما اینکه فرمودید دوست دارم بقیه رو هم راهنمایی کنم خدمت شما عرض کنم بنده در حد و اندازه ای نیستم که بخوام کسی رو راهنمایی کنم! بسیار دوست دارم در صورتی که چیزی در بر داشته باشم به دیگری هم منتقل کنم اما همونطور که عرض کردم بنده فقط تجربیات و آگاهی های اندک خودم رو به متن در آووردم تا هسته ی کلام در این وبلاگ مورد بررسی خودم و دیگر دوستان بازدید کننده قرار بگیره تا هم خودم و هم دیگر دوستانی که چنین راهی رو برای ادامه ی حیاتشون انتخاب کردن از این نظرات بهره ببرند و امیدوارم که مطالب وبلاگ به این نقطه برسه که سودمند واقع شه. البته در آینده از دوستان عزیزی دعوت خواهم کرد که به بیان نظراتشون بپردازن تا مطالب پربار تر و مفید تر به نتیجه برسه. اونچه برای من مهمه اینه که مشاهدات خودم رو ثبت کنم و با توجه به دیگر آگاهی های اندکی که دارم نتیجه گیری کنم و اون رو در معرض نقد و بررسی قرار بدم تا بهترین نتیجه بدست بیاد. همونطور که عرض کردم هیچ یقین و ثباتی در مطالب وبلاگ وجود نداره و هر لحظه ممکنه با نطق نظری، نتیجه ای دارای استثنائات و یا مکمل های جدیدی بشه چرا که برای من مهم بهترینه نه اونچه خودم بهش رسیدم.
موفق باشید

[ بدون نام ] 2 تیر 1389 ساعت 17:21

ممنون از پاسخ کاملتون .

با مطالب جدید در وبلاگ پشت پرده فارسی1 بروز هستیم:
• داریوش ارجمند: ادای فارسی وان را در نیاوریم
• تاسف برای جای خالی بزرگانی که می توانستند جای فارسی1 باشند!!!
• اراده ای برای جذاب کردن برنامه های صدا و سیما وجود ندارد
• تحلیلی بر مخاطبان فارسی1
• دلایل کیهان در مورد افزایش مخاطبان فارسی1

مدیر مسئول نشریه دانشجویی کنکاش به صاحب امتیازی انجمن اسلامی دانشگاه علوم پزشکی گیلان پیرامون شبکه فارسی1 سوالاتی را از نویسندگان وبلاگ پشت پرده فارسی 1 (جنبش اجتماعی منتقدین شبکه فارسی1)پرسیده اند. ما نیز از تمامی دوستان علاقمند دعوت می کنیم در این پاسخگویی همراه ما باشند، چه منتقد این شبکه هستید و چه موافق آن منتظر حضور شما و پاسخ هایتان هستیم

نرگس 14 تیر 1389 ساعت 17:21

دمتون گرم
دستتون درد نکنه

گودرزی 14 تیر 1389 ساعت 19:37

البته فکر نمیکنم این شبکه طرفداری هم داشته باشه - ماهم باشما هستیم

هیچکس 17 تیر 1389 ساعت 10:07

دوست عزیز به نظرم بهتره کتاب تفکر زائد از مصفا رو بخونی فکر کنم درک بهتری از منیت پیدا می کنی
این مطالب خیلی خوبن ولی یه چیز ی کم دارن ...
یا شایدم زیاد دارن
به نظرم منیت تشکیل شده از تعداد زیادی صفت خوب و بد که ما فکر می کنیم شخصیت ما رو تشکیل میدن..

درود دوست گرامی
از کتابی که معرفی کردین ممنونم حتماً مطالعه خواهم کرد
در مورد کم و کسری های مطالب امیدوارم با کمک دوستانی چون شما به اون رتبه ای که مد نظره برسه
اما در مورد منیت اونچه که مد نظر من بوده و هست نبود هیچگونه حصاری بر اخلاقه. هیچ محدودیتی نباید برای اخلاق قائل بود و نباید منیتی بر صفات خوب و بدی که شما فرمودید احاطه داشته باشه. همونطور که عرض کردم بسیاری از رفتار های ما تحت عواملی چون عادت و برداشت اشتباه از محیط و پیرو اون انتخاب نوع برخورد و واکنش به کنش های محیط زندگیمون، به شخصیت ما لطمه وارد کرده تا جایی که ما در صورت مواجهه با عاملی اصلاحگر، من بودن خود را به رخ کشیده و از قبول حقیقت سر باز میزنیم. منیتی که مد نظر بنده ست این حصار غیر منطقیه که درون بسیاری از ما رو به احاطه ی مطلق خودش درآوورده. اینکه انسان به این باور برسه که نباید خودش رو در هیچ حصار مطلقی ببینه و بگه "این منم و همین هم میمونم" بلکه هر لحظه باید پیرو راهی باشه تا بتونه افکار و عقایدش رو منعطف و در مواجهه با عوامل اصلاحگر پذیرا کنه.
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو کوتاه برسونم
بسیار خوشحال میشم که باز هم با حضورتون نقطه ضعف های مطالب رو بیان کنید
ممنونم از نظر با ارزشتون

رجبی 19 تیر 1389 ساعت 23:43

سلام
یکی از دست نوشته های خودم رو براتون فرستادم.اگه بهش گفت نوشته.خوشحال میشم نظر بدید راجبش.


من و تو میتوانیم ما شویم.ما در حصار خودمان و خودمان در حصار لحظه ها.لحظه ها باقی و ابدیت جاری است.هر کسی میپندارد در خویشتن خویش نهان است و در دیگری پیدا.نمیدانم و نمیدانیم این چنین سراسیمه به کجا میرویم و از پی چه چیزی در لاک خود فرو رفته ایم.مگر رسم دنیا بر این نیست که هر کسی از هر دست بدهد از همان دست نیز میگیرد.پس در کجای این دنیای کوچک این واقعیت پنهان است که من آن را درک نمیکنم و نمیابم.
میخاهم از شر شیطان های روحم خلاص شوم اما به شیطانی جدید رو می آورم.
میخواهم با خلوص نیت حرف بزنم اما به ریا میرود.میخواهم خود رادر قالب آدمی دگر پنهان کنم اما سرانجام خود را نیز گم میکنم.میخواهم حرف های ناگفته را بازگو کنم اما خود را در خود غرق میبینم و غروری عجیب مانع از گفتن میشود.
میخواهم عشق بورزم به خودم به خدایم اما سر انجام سرابی حاصل میشود .تمام دنیا تظاهر تظاهر تظاهر
مگر رسم دنیا بر این نیست که روزی باید رخت سفر ببندیم و از این منزل عبور کنیم .پس با کدامین توشه باید رفت و با که باید دیدار کردو چگونه باید رفت خالی از توشه با کوله باری خالی از هر چیزی یا پر از بی چیزی.
به که میتوان گفت که فکر رفتن ها و نرفتن ها ما را به خود می آورد اما فقط لحظه ای. به که میتوان گفت ما جاری هستیم و باقی.اما چگونه میتوان حس کرد که میرویم و میرویم و در یاد ها میمانیم .ای کاش یادمان در یاد کسی باشد .ای کاش بال پروازم پری باشد تا مرا به اوج رساند. ای کاش ای کاش.............

سلام دوست گرامی
از متن بسیار زیبایی که فرستادید ممنونم، از خوندنش لذت بردم
اومدم به عنوان مطلب ثبتش کنم دیدم بچه ی وبلاگ دانشگاه ثبتش کردن، گفتم همونجا نظرم رو بنویسم، در کنار دیگر نظرات به نتیجه ی جامع تری نسبت به متن برسیم
موفق باشید

رجبی 28 تیر 1389 ساعت 19:11

سلام
امیدوارم خوب باشید.اگه شما کتابی یا اطلاعاتی در زمینه ی مرگ و این که کمک کنه بهتر زندگی کنیم و ما هم با ورها و کار های گذشتگانمونو ادامه ندیم لطف کنید رو وبلاگتون بذارید یا معرفی کنید.
چون من نمیتونم هیچ وقت مرگو برای خودم باور کنم.و چه جوری تغییر در خودمون ایجاد کنیم که پایدار باشه نه لحظه ای.میدونم سوالام زیاد شد .معذرت.ولی همیشه دنبال جواب واسشون هستم.بازم تشکر.

رجبی 28 تیر 1389 ساعت 19:21

واین که شما چه طور باورتون تغییر کرد در زمینه ی مرگ.آخه به نظر من وقتی قراره بمیریم چرا اینقدر سعی و تلاش کنیم.خودمم نمیتونم یه جا ساکن باشم و همیشه تلاش میکنم ولی تهش به پوچی میرسم که چرا چرا باید این همه تلاش کنیم ولی آخرش .......و اگه اون دنیا ما با اعمال و کردارمون سنجیده میشیم نه با این سعی و تلاش ها که فقط به درد دنیامون میخوره .نه اون طرف .پس چرا اینجا تلاش کنیم.میدونم .واقعا باورتون عوض شدهو دیگه باورهای قبلی و نا امیدی به سراغتون نمیاد.چه جوری پا یدار شد در شما.
مرسی

سلام
امیدوارم حال شما هم خوب باشه
تا جایی که سوالاتتون رو متوجه شدم، پاسختون رو دادم اگر باز هم جای ابهام بود بفرمایید
اما از اینکه در پی حقیقت هستید خوشحال باشید
سردرگمی در پیدا کردن راه درست برای همه هست ولی نباید از این سردرگمی ناراحت بود. نگاهی به عکس وبلاگ بندازید متوجه میشید حال و روز من هم همینطوره که شما هم تجربه ش رو داشتید ولی این سردرگمی خیلی ارزشمنده. به نظر من انسان اگر در این سردرگمی بمیره هزاران بار ارزشمند از تر انسانیه که 100 سال شب و روز بدون تفکر در حال عبادته
امیدوارم به اونچه که مد نظرتونه دست پیدا کنید

رجبی 29 تیر 1389 ساعت 22:23

سلام
جواب سوالامو ندادید و من جوابی نگرفتم.میدمنم این که به این چیزا فکر میکنم خوبه.ولی جواب سوالام نبود.
مرسی از لطفتون

درود دوست گرامی
جواب سوالاتتون رو به صورت لاگ ثبت کردم و در کل در اون لاگ فقط و فقط به سوالات شما پاسخ دادم آخرین لاگی که ثبت کردم پاسخ به سوالات شماست، نه جوابیه ای که به نظر شما در این پست دادم
آخرین لاگی که ثبت کردم با عنوان "کیفیت زندگی و حقیقت مرگ" رو مطالعه بفرمایید
موفق باشید

نرگس 30 تیر 1389 ساعت 13:37

ببخشید نظر قبلی ای که دادم اشتباه شده . مال یه وبلاگ دیگه بود که اشتباهی اینجا تایپ کردم :-) ولی مطالب واقعاً فوق العاده اند .

درود دوست گرامی
خواهش میکنم لطف دارید
اتفاقا با اینکه کسی مرید کس دیگه باشه زیاد موافق نیستم
موفق باشید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد