.: مـنـیـت :.

رهایی از حصار منیت

.: مـنـیـت :.

رهایی از حصار منیت

فضیلت و فضایل عقلانی

فضیلت و اخلاق مبتنی بر فضیلت چیست؟ فضایل عقلانی جهت تشخیص خیر و شر و یا درست و نادرست بودن امور و اعمال چگونه به ما کمک میکنند و چگونه کیفیتی دارند...


درود و عرض ادب خدمت خوانندگان گرامی

   پیرو دو مطلب "خیر و شر، درست و نادرست" و "بجو و بدان، بسنج و بران"، در این پست، ابتدا به تعریف مفهوم فضیلت و فضایل اخلاقی، و سپس به تشریح اولین ابزار تشخیص امور خیر و شر و درست و نادرست یعنی توسل به عقل و توانایی های عقلانی میپردازیم.

   در پست مرتبط قبل، به بیان تفاوت های خیر و شر و درستی و نادرستی پرداختیم و گفتیم اخلاق که شامل باید ها و نباید ها میباشد، ریشه و اصولی مستحکم و غالباً تغییر ناپذیر دارد، اما آنچه اعمال ما را به درستی و نادرستی تقسیم می کند، تنها ملاک خیر و شر بودن ریشه ی عمل ما نیست، بلکه اعمال ما بر اساس شرایط حاکمه ی مؤثر بر عمل، اثرات متقابل عمل بر شخص فاعل و در صورت وجود، اشخاص مفعول، و نیت و استدلال شخص فاعل در قبال عمل مرتکب شده، سنجیده و مورد قضاوت قرار میگیرد و منطقاً ارتکاب هر آنچه شر است، مطلقاً نادرست نیست.

   در کنار مفاهیم خیر و شر و درست و نادرست، مفهوم دیگری که از جمله زیر شاخه های امور خیر است وجود دارد، که فضیلت نامیده میشود که تشریح آن به درک هرچه بهتر مفاهیم اصولی و پایه ای کمک میکند. در تعریف فضیلت چنین داریم:


به خصایلی که موجب فضل و بزرگ منشی می شوند فضیلت می گویند. فضایل را می توان در پنج گروه تقسیم کرد: فضایل طبیعی (نظیر قدرت، سرعت)؛ فضایل اکتسابی (نظیر مهارت در نواختن ساز، رانندگی)؛ فضایل مربوط به خلق و خو (نظیر خوش خلقی، شوخ طبعی)؛ فضایل دینی (نظیر پرهیزکاری، پارسایی) و فضایل مربوط به منش (نظیر نیک خواهی، مهربانی). به مجموعه این صفات که باعث می شود تا فردی را بزرگ منش و فاضل بنامیم فضایل می گوییم.

   با این حساب خصائصی را فضیلت مینامند که موجب فضل و بزرگی شوند. اما همانطور که میشود استنباط کرد، فضایل اخلاقی ارتباط مستقیمی با امور خیر دارد. ممکن است با توجه به گروه بندی فضایل و اشاره به فضایل اکتسابی اینگونه استنباط شود که مهارت در به قتل رساندن افراد نیز نوعی فضیلت به شمار می آید. با توجه به تعریف فضایل اکتسابی میتوان چنین استنباط کرد، اما نکته ی قابل توجه این است که ما در پی کشف فضایل اخلاقی هستیم که ارتباط مستقیم با نیک ساختن خلقیات و اعمال انسان ها دارد. لذا همانطور که سابقاً اشاره شد، تشخیص اینکه چه اعمالی خیر و ازجمله زیر شاخه ی فضایل اخلاقی هستند مهمترین اصل این مبحث است که باید مورد بررسی قرار گیرد. اما دسته ای از فضایل اخلاقی مورد بحث ما میباشند که آدمی در ایجاد و تغییر آن نقش داشته باشد. مسلماً انسان در تغییر فضایل شخصی خویش مختار است اما در ایجاد آنها ممکن است صاحب اختیار نباشد. منجمله فضایل طبیعی نظیر قدرت و سرعت و گاهاً خصائصی مرتبط با منش. لذا توجه ما جلب دسته ای از فضایل خواهد بود که انسان در آنها مسبب ایجاد و تغییر است. به این رشته از شناسایی، تحلیل و تکامل فضایل، اخلاق مبتنی بر فضیلت گفته میشود. آقای رابرت ال هولمز در کتاب "مبانی فلسفه اخلاق" خود در اینباره می نویسد:


نقل قول «اخلاق مبتنی بر فضیلت با هر فضیلتی درگیر نیست بلکه تنها فضایلی خاص را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. در حقیقت سر و کار این شاخه از فلسفه اخلاق با فضایل اخلاقی است. فضایل اخلاقی یعنی فضایلی که اخلاقی نامیدنشان موجه است. این توجیه یکی از وظایف فیلسوفان اخلاق مبتنی بر فضیلت است. مسئله دیگر این است که اخلاق مبتنی بر فضیلت به فضایل اکتسابی می پردازد نه فضایل طبیعی. فضایل طبیعی از حیث اخلاقی خنثی هستند.»

   همانطور که سابقاً اشاره شد آنچه مهم و تغییر پذیر است، خلق و خو و عاداتیست که انسان در ایجاد و تغییر آنها نقش داشته و فلسفه ی اخلاق مبتنی بر فضیلت به چگونگی و کم و کیف خلقیات ما میپردازد. از بزرگترین فیلسوفان اخلاق مبتنی بر فضیلت میتوان به افلاطون و ارسطو اشاره کرد. بیان گوشه ای از نظرات این فیلسوفان در باب اخلاق مبتنی بر فضیلت، نه تنها خالی از لطف نیست، که جهت ادامه و سمت و سو بخشیدن به بحث حیاتیست:


افلاطون

نقل قول «از نظر افلاطون فضیلت هر شئ همان چیزی است که آن شئ را قادر می سازد تا وظیفه خاص خود را به خوبی انجام دهد. یعنی این که اگر تمام اجزاء یک نظام برای انجام دادن کار مورد انتظار از آن نظام در حالت متکامل قرار داشته باشند آن نظام، نظامی فضیلتمند است.»

ارسطو

نقل قول «ارسطو معتقد است که انسان دارای فضایل عقلی است؛ فضایل عقلی مشتملند بر فضایل نظری و فضایل عملی. انسان ها ممکن است از هیچ یک از این فضایل برخوردار نباشند، ممکن است یکی از این دو را داشته باشند و یا این که ممکن است از هر دوی آن ها بهره مند باشند. از نظر ارسطو عقل زمانی به نحو احسن عمل می کند که هر دوی این فضایل را در خود داشته باشد. از منظر معلم اول، کمالات و فضایل اخلاقی در ارتباط با بخش غیر عقلانی نفس هستند. این بخش نفس بخشی است مرتبط با برآوردن امیال و خواهش ها. اگر عقل بر این بخش نفس نظارت کند آن چه به دست می آید فضیلت است.»

   آنچه از نظر افلاطون بدست می آید، تعریف مطلق و ناب فضیلت است نه تعریفی از فضیلت اخلاقی. یه عبارتی افلاطون به عاملی اشاره میکند که باعث فضیلتمند بودن یک نظام میشود. به عنوان مثال آنچه انسان را قادر میسازد که مورد اعتماد و احترام دیگران قرار گیرد، اخلاق اوست. در این مثال انسان، نظام، و اخلاق وی، فضیلت وی معرفی میشود که باعث میگردد انسان به مقصود خود یعنی مورد احترام واقع شدن برسد و در نتیجه انسان را با احتساب فضایل موجود، یک نظام فضیلتمند معرفی میکند.

   اما نظریه ی ارسطو باید مورد بررسی بیشتری قرار گیرد چرا که گشاینده ی یکی از مباحث سابق ما یعنی تشخیص خیر و شر بودن اعمال ما با چنگ زدن به دامان توانایی های عقلانی است. ابتدا باید دید فضایل عقلانی به چه معناست و اشتمال آن بر دو مفهوم فضایل نظری و عملی چگونه صورت میپذیرد. ارسطو و بعد از آن مسکویه و خواجه نصیر طوسی فضایل عقلانی را در تعریفی نهایی چنین دسته بندی میکنند:


١- ذکا: سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج در اثر کثرت مزاولت مقدمات منتجه. (چون سهولت در حل تمارین ریاضیات، بعلت شناخت مجهولات در اثر کثرت تمرین)

٢- سرعت فهم: حرکت بدون مکث از ملزومات به لوازم.

٣- صفای ذهن: استعداد استخراج مطلوب بی اضطراب و پریشانی.

٤- سهولت تعلّم: توانمندی اندیشه در این که از افکار پراکنده درگذرد و به مطلوب توجه کند.

٥- حسن تعقل: در جستجو و کشف مطالب حد کافی و لازم را نگه دارد تا نه در ملاحظه امور لازم اهمال ورزد و نه از حد کفایت بیرون رود. (شناخت حد مطلوب در تعقل)

٦- تحفظ: حفظ صورت‌های فراورده وهمی و عقلی.

٧- تذکّر: یادآوری و ملاحظه صورت‌های محفوظ در آن گاه که خواهد.

   با توجه به فضایل مذکور میتوان آنها را در دو گروه فضایل نظری و فضایل عملی دسته بندی کرد. دسته ای از سنخ توانایی های نظری اند که فارابی آنها را فضایل فکری مینامد. نظیر ذکا و حسن تعقل که خدادادی و غیر اکتسابی هستند. و دسته ی دیگر فضایل عملی هستند که انسان میتواند در کسب آنها نقش داشته و بکوشد نظیر حکمت و علم.

   اما همانطور که مشهود است فضایل مذکور، نمیتوانند فضایلی اخلاقی تلقی شوند. چرا که ممکن است در جهت نادرست نیز استفاده شوند. به عبارتی میتوان نظریه های ارسطو و افلاطون را به هم آمیخت و به این نتیجه رسید که، «عواملی را که افلاطون جهت فضیلتمند بودن یک نظام اخلاق محور معرفی میکند، میتواند با اهتمام به 7 فضیلت عقلانی که ارسطو به آن اشاره داشته، بهینه و مورد ارزیابی قرار گیرند تا بتوانیم با بکارگیری فضایل عقلانی، فضایل اخلاقی را شناسایی و مورد نقد قرار دهیم». در اخلاق مبتنی بر فضیلت، تمامی فضایل عقلانی، باید در مسیر کسب فضایل اخلاقی به کار گرفته شوند. چه بسیار کسانی که برتری‌های عقلانی ممتازی دارند، اما در دوزخ رذایلی اخلاقی به سر می‌برند. و بیشتر از آن‌ها کسانی هستند که این فضایل عقلانی را نداشته اما از فضایل زیبای اخلاقی برخوردارند.

   در اینباره مباحث مختلفی از سمت فیلسوفان مطرح شد. سقراط کسی که برخوردار از فضایل عقلانی باشد را، انسان کاملی می‌داند که در اخلاق هم فضیلتمند است. یعنی حکمت به عنوان رأس فضایل قوه ی ناطقه ی جامع فضایل اخلاقی است. به عبارتی میتوان نتیجه گرفت آنکس که از فضایل اخلاقی بیشتری برخوردار است، رفتاری اخلاق پسندانه تر خواهد داشت. سپس ارسطو به دنبال سقراط فضایل سه قوا را جداگانه مطرح کرده و مدعی می‌شود که تنها در صورت انقیاد (مهار و مطیع ساختن) شهوت و غضب در برابر فضایل عقلانی، فضایل اخلاقی حاصل می‌شود. بنابراین ممکن است کسی حکمت دان باشد اما از فضایل اخلاقی تهی نفس و فقیر باشد.

   بطور خلاصه میتوان نتیجه گرفت، مبرهن است که همه ی ما کم و بیش از فضایل عقلانی برخورداریم و اراده ی چگونه بهره بری از این فضایل به دستان ماست. پیرو عرائض قبل در پست "بجو و بدان، بسنج و بران" نیت بر این داشتیم که با توسل به فضایل عقلانی خویش، در پی ماهیت اصلی مفاهیم خیر و شر باشیم. به عبارتی با بهره جویی از فضایل عقلانی خویش بسنجیم چه عملی خیر و چه عملی شر است. این یکی از دو راهی ست که سابقاً معرفی شد. اما بیان این نکته ضروریست که تعاریف فضایل عقلانی به خودی خود روشن و ملموس هستند، اما آنچه تنها معضل بکار بستن این روش است، این است که ملاکی برای سنجش کم و کیف فضایل عقلانی ما وجود ندارد. لذا این نقص، یکی از اشکالات وارده به این راه و روش برای تشخیص خوبی ها و بدی هاست که البته در آینده به تفصیل در مورد آن صحبت خواهد شد. اما به هر صورت بکار بستن این روش یکی از ابزارهای کاملاً کاربردی در دستان ماست چرا که انسان در بسیاری از موارد با توسل به عقل، خود را محدود به ملزومات و یا آزاد از محدودیت های خود ساخته ی خویش میکند.


منابع منابع:

[١]- رابرت ال هولمز، مبانی فلسفه ی اخلاق

[٢]- ‌شناسی اخلاق فضیلت، حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف

نظرات 5 + ارسال نظر
گودرزی 3 مرداد 1389 ساعت 18:15

سلام.
خسته نباشید.
یه سوال برام پیش اومد و اونم اینکه شما فرموده بودید که فضایل عقلانی اگر کنترل شوند و درست به کار گرفته شوند به فضایل اخلاقی منجر میشوند . خوب اگه کسی فضایل عقلانی نداشته باشه ( یا اینکه در حد کمی باشه ) چطور به فضایل اخلاقی میرسه ؟

سلام گرامی
ممنونم
البته این نظر سقراط بود که بنده نقل قول کردم.

در مورد نظر ایشون، عقیده دارن که اگر آدمی قوه ی تفکر و تعقل بالایی داشته باشه میتونه بهتر مسائل و امور رو مورد بررسی قرار بده و درستی و نادرستی اعمال خودش رو بهتر مورد ارزیابی قرار بده که کاملاً روشن و منطقی به نظر میاد.

اما در مورد کسی که از فضایل عقلانی پایینی برخورداره چند مسأله مطرحه. اول اینکه کسی از اون شخص انتظاری فراتر از فضایل عقلانی که در بر داره، نداره و منطقاً نباید هم داشته باشه.

در مرحله ی بعد ما تنها یکی از راه های ممکنه رو مورد بررسی قرار دادیم، یعنی عقل. این تنها یکی از چندین راه موجود برای کسب فضایل اخلاقی محسوب میشه. مذاهب و مکاتب هنوز مورد بررسی قرار نگرفتند. شخص میتونه با توسل به افرادی که به هر طریق ایمان به فضایل اخلاقی و انسانی و ابعاد فکری اون ها داره پیرو شخص خاص و افکار و عقاید اون باشه مثل مکتب فرانکفورت، و یا پیرو مکتبی باشد که با اصول طبیعی مانند عقل، خواسته های انسانی و ... سر و کار داره مثل خردگرایی یا انسان گرایی، و یا نقاط درخششی که در مذهب مورد نظر و نیاز خودش میبینه، راه و روش زندگی خودش رو آزادانه انتخاب کنه و به فضایل اخلاقی در محدوده ی اون کیش و آیین و مکتب دست پیدا کنه. البته فضایلی که حتماً در دیگر مکاتب و مذاهب مورد نقد قرار گرفته میشه و مطلقاً نمیشه نامش رو فضیلت اخلاقی گذاشت. چه بسا برخی فضایل اخلاقی در برخی قبائل و اقوام کشتن دختران باکره برای خشنودی خدا باشه!

در این صورت شخص در اصول فضایل نیازی به فضایل عقلانی بالایی برای شناخت و ارزیابی نخواهد داشت و با توجه به قدرت عقلانی که در راه انتخاب راه و روش چگونه بودن و به سعادت رسیدنش انتخاب کرده، نسبت به واجبات اخلاقی آیین و مکتب مورد نظرش مطیع و نسبت به محرمات مطرح شده پرهیزکار باشه.

سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که وقتی شخص دارای فضایل عقلانی بالایی نباشه، چطور میتونه مناسب ترین کیش و آیین زندگی خودش رو انتخاب کنه و این برمیگرده به همون قدرت فضایل عقلانی شخص و برای همینه که نمیشه کسی رو اجبار به داشتن عقیده و ایمان کرد چرا که هر شخص با توجه به سطح آگاهی، اعتقادات عادت شده در ذهن و انتظاراتش از یک راه سعادت، راه رو انتخاب میکنه و چگونه زیستن و رسیدن یا نرسیدن شخص به سعادت مسئولیتی رو جز به گردن خود شخص، به شخص دیگری تحمیل نمیکنه. و البته نباید انتظار داشت که هر کسی به سمت بهترینی سوق پیدا کنه چرا که انتظارات و باورها از بهترین متفاوته.

به هر حال اونچه در اساسی ترین دیدگاه نسبت به انتخاب بهترین ها دخیله، کیفیت فضایل عقلانی شخص، عقاید و باورهای تحمیل شده از کودکی، سطح آگاهی و انتظارات شخص از بهترینه. و این همون مطلبیه که در باب قضاوت در مورد اعمال و کردار افراد دخیله و هیچ کس رو نمیشه تنها با یک دیدگاه مورد قضاوت قرار داد و در موردش داوری کرد. همونطور که شخص دیوانه به هیچ وجه محکوم به خطا نخواهد شد.

در اینباره به تفصیل در آینده اگر عمر و ملالی بود بحث خواهد شد.

امیدوارم کافی بوده باشه. باز اگر جای شبهه باقی بود بفرمایید.
موفق باشید

گودرزی 3 مرداد 1389 ساعت 22:45

ممنون. جوابم رو گرفتم

خواهش میکنم

یلدا 4 مرداد 1389 ساعت 19:34

فوق العاده مطلب زیبا ولی در عین حال سخت فهمی بود

تا جایی که بتونم سعی میکنم مطالب رو عامیانه بنویسم. شما به بزرگی خودت ببخش

یلدا 7 مرداد 1389 ساعت 10:28

ذکا: سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج در اثر کثرت مزاولت مقدمات منتجه

ادبیات فلسفه ست کاریش نمیشه کرد
البته براش مثال زدم تا قابل درک باشه

نرگس 7 مرداد 1389 ساعت 10:32

روحی که در درد پخته شود آرام می گیرد
احساسی که درهیچ گوشه ای از هستن آرام نمی تواند یافت آرام می گیرد
کسی که می داند کسی از راه نخواهد رسید به یقین می رسد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد